تاب تاب عباسی
ماجرا از این قراره که ماهان کوچولو یه دونه تاب داره و شدیدا از تاب بازی میترسه.خاله راضیه هم تاب
رو آورد و خونه مامان جون وصل کرد و شروین رو سوارش کرد.سوار شدن با خودمون بود ولی دیگه پایین
اومدنی در کار نبودچون پسری ما لم داده بود و تاب بازی میکرد و اگه به هر دلیلی تاب می ایستاد
آقا کوچولو کلی غر غر میکرد.
الان کلی تاب بازی میکنه.وقت غذا توی تاب میشینه و غذاشو میخوره.وقتی مامانش دلش چای میخواد
توی تاب میشینه که مامانی بی دغدغه از حمله شروین به قند و چای ،راحت چای بخوره
فدای اون خنده هات بشم مادر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی