برگی از دفتر خاطرات3
١٤/٧/١٣٩٠
مامانی دیگه رسیده به نیمه دوران بارداری و منتظر بزرگ شدن گل پسرشه.الان دیگه راحت تر
حرکاتت رو حس میکنم.شیطون هم هستی و شبها تکون میخوری داری از الان به مامان میگی
واسه شب بیداریهای آینده آماده باشه.
الهی من فدای پسر نازم بشم.شما راحت باش .سالم باش.خوب رشد کن.مامانی حاضره شب
و روزش رو بیدار بمونه.
صبح ها خودت رو توی دل مامانی جمع میکنی و میشی یه توپ سفت.هنوز بابا نتونسته تو رو
حس کنه.طفلی هر وقت دستش رو میذاره رو دل مامان شما آروم و ساکت میشی.شیطونکه
من.
فرشته کوچولوی من . من و بابا یک دنیا دوست داریم.
بووووووس به روی ماه ندیده ات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی