شروین جانشروین جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

شروین عشق کوچولوی ما

یک سال گذشت

1391/12/1 21:34
نویسنده : مامان شروین
565 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرک من.سلام شیطون کوچولوی من.دیدی چه زود یک سال گذشت.یک سال پر از تجربه های

جدید.پر از خنده و شادی.پر از احساسهای قشنگ.

پارسال یک روزی مثل امروز خدا شما رو به من و بابایی داد.خدایا شکرت.هزار مرتبه شکر.

خوووووووووب نگی چرا وبلاگم دیر به دیر آپ میشه ها.نیشخند.در اون که مامان تنبلی هستم که شکی

نیست ولی خوب بالاخره اسباب کشی کردیم و متاسفانه هنوز اینترنت خونه وصل نیست.امشب هم

مبینت عمو حسین اومده خونمونزبان

دیشب جشن تولد داشتیم و شما حسابی بازی کردی و آتیش سوزوندی.چی بگم که وقت مراسم نق نقو 

شده بودی و خوابت میاومد.ما هم تند تد کیک برش زدیم و از شما عکس انداختیم.هر چند توی همه عکسها

شما یا نق میزنی یا گریه میکنی یا حواست نیستنیشخند

جالب اینجا بود که وقتی مراسم تموم شده شما سرحال بودی و داشتی بازی میکردی.متفکر

حسود خانی شدی برای خودت.خیلی هم نسبت به بابایی حساسی.دیشب بابایی شما و سونیا 

کوچولو رو بغل کرده بود شما هم حساس شدی و با دستات میزدی به صورت سونیا که از بغل بابایی

بیاد پایین.حتی وقتی بابا منو هم بغل میگیره مامانی رو میزنی و ناراحت میشیناراحت

اها یک کار جال هم کردی.آخر شب که مهمونا رفتن طبق معمول سونیا دفتر نقاشی و مداد رنگی هاشو

جا گذاشته بود.یک لحظه دیدم خبری از پسرک نیست.نگاه کردم دیدم آقا کوچولو مداد رنگی برداشته و

داره دفتر نقاشی رو خط خطی میکنه.بغل

فدای پسر دوست داشتنی خودم بشم.همه کارات بازمره شده.

وقتی داری خراب کاری میکنی و مامانی صدات میکنه  فوری فرار میکنی و با آخرین سرعت در میری و 

میخندی.همش هم پشت سرت رو نگاه میکنی ببینی میایم دنبالت یا نه.

امروز خونه مامان جون به عکس سه نفره پسر خاله ها و خودت نگاه میکردی.ازت پرسیدم ماهانی کو؟

با انگشت کوچولوت پسر خاله ماهان رو نشون دادی .پرسیدم محمود کو؟بازم محمود رو نشون دادی.

به قول خاله مرضیه:معلومه یک ساله شدی هااااااااااااااااااا.قلب

خونمون پله داره  ما هم برای اینکه از پله ها نیفتی جلوش یه در نرده ای زدیم.و امااااا ماجراها داریم

با پله ها.هر وقت درش باز باشه شما هر کجای سالن که باشی متوجه میشی و فورا میری سمتش

به نظر من که همیشه حواست به این پلهه هستنیشخند.گاهی اوقات هم اجازه میدیم از پله ها بالابری و

لذت ببری ولی وقتی بالا میری به جای اینکه بری توی اتاق میخوای پله ها رو ادامه بدی و بری پشت بوم

آخ

هنوز 6 دندون داری چهار تا بالا و دو تا پایین.مامان جان خیلی وقته که دندون جدید در نیاوردی هاااااااا.

عجله کن مادر.مهرسا کوچولو داره میدوه اونوقت شما توپت که شوت میشه اون ور سالن غر غر میکنی

که برات بیاریمش.تنبل خان منبغل

عاشق توپ و توپ بازی هستی.تاب سواری میکنی بیا و ببین.ماشین هم خیلی دوست داری.

چون سعی میکردی چرخهای ماشین ها رو در بیاری همه ماشین های اسباب بزای رو برداشته بودم تا

اینکه چند وقت پیش خونه مامان جون بودم دیدم کنترل تلوزیون رو مثل ماشین روی زمین سر میدی و 

بازی میکنی.منم یه ماشین قرمز خوشگل دادم شما.کلی ذوق کردی و باهاش بازی میکردی و از اینور به 

اونور میرفتی.چند بارم ماهان کوچولو سعی کرد ماشین رو بگیره که شما جیغ بنفش کشیدی نیشخندچطوری

میفهمی باید باهاش چه مدلی بازی کرد؟سوال

پنکه و چراغ رو میشناسی و یکسره به چراغهای خونه اشاره میکنی.جدیدا همه حرفات رو با این کلمه

ادا میکنی(هه)نیشخند

آب میخوای میگی :هه.نمیخوای بازم میگی:هه.اسباب بازی میدی من میگی:هه.ازم میگیری میگی

:هه.امروز من و بابایی خواب بودیم و شما بیدار شده بودی.نشسته بودی و با صدای بلند میگفتی:

هه.هه.هه.که من و بابایی و بالاخره بیدار کردی.خلاصه که من و بابا حسابی مترجم شدیم و این

هه ها رو معنی میکنیمزبان

کلی هم عکس دارم که سعی میکنم زود زود به این پست اضافه کنم.

پسر کوچولو دوست دارم.من و بابایی عاشق تو هستیم.بوووووس به روی ماهتماچ

.

.

.

.

اینم تولد پسر کوچولوی من.

پسر خاله های شروین.محمود و ماهانی.قلب

شروین و سونیای شیطون.

من نمیدونم زیر میز چیکار دارن آخ

ببر کوچولو در حال نقاشی.البته تلاش برای خط خطینیشخند.

خداوندا شکر.هزار مرتبه شکر.از اینکه این لحظه های زیبا رو شاهد هستم و تجربه احساس زیبای مادر

بودن رو دارم دنیا دنیا متشکرم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مهسا(مامان هستی)
22 بهمن 91 14:58
به به چه عجب تولدت مباااااااااااارک عزیزم خسته نباشیییی دوستم الهی قربون اون ماشین بازیتو حرف زدنت بوووووووووووووس
مینا مامی لیانا
22 بهمن 91 18:29
وااای چقدر زود گذشت واقعا..تولد یکسالگی شروین جانم مبارک باشه ایشالا 120 ساله بشه زودی بیا عکساشو بزار که منتظریم
مامان نسرین
24 بهمن 91 14:14
به به مبارکهههههههههه تولد شروین جونی ایشالله صد و بیست ساله بشی عسلمممممم مینو جونم خسته نباشی خیلی زود گذشت دوستممممممممم خونه جدید هم مبارکههههههههه عکس هم بزار دیگههههههههههه
مریم
24 بهمن 91 19:22
سلام عزیز خاله .... خدا رو شکر یک ساله شدی جیگرم ... تولد یکسالگیت مبارک باشه ... امیدوارم همیشه در کنار بابا و مامان گلت شاد باشی و موفق ... خیلی دلم برای زیر گلوی خوش عطرت تنگ شده مامان مهربونش اسفند یادت نره برای گل پسرمون
پگی مامان رادین خان
2 اسفند 91 14:30
ببر کوچولو تولدت مبارک هوراااااا ماشالا چه یهو فعال شدی مینو چون چندتا پست؟؟؟؟؟؟ خوبه متوجه میشین چی میگه ما که نمیفهمیم رادین خان چی میگه هم ما کلافه میشیم هم خودش بچم.
مولود
4 اسفند 91 14:02
عزیز دلم ماشالا بزرگ شدی قربونت برم تولدت یکسالگیتم مبارک عزیزم مینو جون ایشالا تولدت120سالگیشو کنار نوه هات جشن بگیری عزیزم
لادن
14 اسفند 91 19:09
سلام عزیزم ...وایییییییی پسملت خیلی بامزه و شیرین ...الهیییی کلی ذوقشو کردم تولدش رو با تاخیر بهت تبریک میگم عزیزم ...از طرف من اون لپاشو ببوس که خیلی جای بوس داره ...


مرسی لادن بانو.لطف داری به من و پسملی