پسرک روروئک سوار
دیروز رفتیم و برای شما ،کوچولوی خونه یه روروئک گرفتیم.شما توی ایران روروئک داری عزیز دلم
ولی اینجا نداشتی.منم میگفتم ما که یک ماه دیگه بیشتر اینجا نیستیم لزومی نداره بخریم.
که دیروز بابایی حسابی شاکی شد .میگه:بابا مگه چند ماه عمر روروئک سواری پسر منه؟بزار خوش باشه.
ما که بخیل نیستیم.خوش باش پسر گلم خوش باش
و اینچنین شد که شما از دیشب تا حالا روروئک سوار شدی.
میشینی توی رورئک و هی میری این ور و اونو.وقت شام همش میخواستی بیای تو سفره.وقتی هم جلوتو
میگرفتیم ناراحت میشدی و جیغ میزدی.
امروز داشتم برای شما سوپ درست میکردم و شما هم توی روروئکت هی می اومدی به پای من
می چسبیدی .داشتی سعی میکردی در کابینت رو باز کنی.بعد سعی کردی رومیزی رو بکشی
.بعدم رفتی سراغ مبلها و وسایلی که روش بود.
حالا مامانی باید حواسش به همه چی باشه.رومیزی رو جمع کنه.هیچ وسیله اضافه ای روی مبل نباشه
که پسرک من خوش باشه و سواریشو بکنه.
دوست دارم عشق کوچولوی من.دوست دارم