شروین جانشروین جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

شروین عشق کوچولوی ما

پایان هفت ماهگی

1391/6/21 16:25
نویسنده : مامان شروین
334 بازدید
اشتراک گذاری

موش موشی من دیگه هفت ماهت تمام شده و الان هفت ماه و یک روزه هستیقلب

هفت ماه پیش ،پنجشنبه ،20 بهمن ماه 1390 ،ساعت 2:25دقیقه ظهر چشمات رو به دنیای ما باز کردی.

هیچ وقت هیچ وقت اون روز از خاطر من نمیره.حتی کم رنگ هم نمیشه.

وقتی به اون پنجشنبه فکر میکنم دلم پر از شوق میشه و برای همیشه میگم:خدایا شکرت.شکرت که من رو

لایق این فرشته کوچولوت دیدی.

هفت ماه گذشت.هفت ماهی که هر روزش  و هر لحظه اش دنیایی نو بود واسه من.دنیایی پر تجربه های 

نو و قشنگ.

الان دیگه شما یه مروارید کوچولو توی دهنت داری و همش دستت به دهنته.

عاشق روروئک سواری هستی و با سرعت از این ور خونه میری اونور.وقتی من در یخچال رو باز میکنم با

سرعت میای و زودتر از مامانی توی یخچالی و بلافاصله میخوای رب انار رو از در یخچال بگیرینیشخند

جارو برقی که میکشم شما هم توی روروئکت نشستی و پا به پای جاروبرقی میای با چشم اونو دنبال

میکنی.جدیدا هم که میخوای دسته جارو رو از من بگیری.

وقتی توی اشپزخونه در حال آشپزی ام شما هم کنار منی و در حال رفت و آمد به بالکن.میری اونجا به

خاطر اختلاف سطحش با آشپزخونه نمیتونی بیرون بیای.یکم میمونی و بعد منو نگاه میکنی و شروع

میکنی به نق نق کردن که شما رو نجات بدم.فدای موشی خودم و شیطونی هاش بشم منبغل

سینه خیز میری ،به حالت چهار دست و پا میمونی و خودتو به جلو و عقب تکون تکون میدی.

نشستنت خیلی بهتر شده ولی بازم یکم  که بشینی از یه طرف کج میشیزبان

وقتی بابایی تو اتاق باشه و من تو سالن،شما یکسره بین اتاق و سالن در حال روروئک سواری هستی.

امروز پیش بابایی بودی .صدات زدم.با سرعت از اتاق دراومدی و اومدی پیش من.دستاتم دراز کردی که

بغلت کنمبغلبغلعزیزک من، آغوش من همیشه همیشه به روی تو بازه.چه الان،چه وقتی که

مرد کوچک من بزرگ بشه.بغل

اوه اوه از خودزنی که میکنی نگفتم.من نمیدونم چه عادتیه که شما داری.وقتی خوشحالی دو تا دستت رو

مشت میکنی و محکم میزنی به شکمت وقتی هم ناراحتی باز همین کارو میکنیناراحت.محکم میزنی هاا.

نکن پسرکم.نکن عشق مامانی.اینکارا رو با خودت نکنناراحت

بابایی تعریف میکنه که وقتی بچه بوده و شیطونی میکرده باباش(باباجون شما)اینجوری تهدید میکرده و

میگفته:الان یه سنگی میندازم توی بیابون خدانیشخندبابایی هم میترسه که اگه باباش سنگ بندازه ؟؟؟

وااااااااااااااااای واااااااااااااااااااااااااایاسترس

وقتی شما اینطوری میزنی به شکمت .میگم ایمان بگو سنگ میندازم به بیابون خدانیشخند

بابایی هم میگه :نه خانوم ،این تهدید واسه مسائل مهمتر و حساستر باید اجرا بشهقهقهه

حالا من که میدونم اگه قرار به سنگ انداختن باشه شما نمیترسی که هیچ.پا به پای بابا سنگ میندازی

نیشخند

فدای شما و شیطنت هات بشم من.موش موشی مامانقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

بابایی
21 شهریور 91 16:32
خیلی زیبا بود. مرسی....



قابل شما رو نداره بابایی
مامان خانومی ساینا
22 شهریور 91 18:01
سلام مامان شروین عزیز مرسی که به ما سرزدین شروین هزار ماشالا خیلی پسر ملوسیه در مورد سوالاتتون برای رژیم غذائی باید بگم منظور قاشق مربا خوریه عزیزم بعد هم ساینا از 4 ماهگی چون من شیرم کم بود شیر خشک خورد و به همین علت دکترش غذا رو براش زودتر شروع کرد ضمنا این رژیم بعلت تنوع و مغذی بودن باعث شد ساینا زائقه خیلی خوبی پیدا کنه و برخلاف اینکه شیر خشک میخورد رشدش خیلی خوب باشه و از این بابت من خیلی از دکترش ممنونم

یک دنیا ممنون مامان ساینای گل
مینا مامی لیانا
23 شهریور 91 13:49
مبارک..مبارک..7 ماهگی مبارک
من جریان این سنگ رو نفهمیدم
خاله جون مامانت راست میگه نزن خودتو خاله الهی قربون بشم .
دوستت دارمممم جوجو


مرسی مینا بانو.
بابای همسری برای اینکه همسری رو آروم کنه که شیطونی نکنه بهش میگفته.الان سنگ میندازم به بیابون خدا هاااااااااااا.
همسری هم فکر میکرده اگه باباش بره سنگ بندازه چی میشه؟دنیا کن فیکون میشههههههه.
بله و اینجوری ها از ترسش شیطونی نمیکرده.ها ها ها
ساراي محمدسجاد اينا
26 شهریور 91 16:55
داستان سنگ خيلي باحال بود هاهاهاها ... 7 ماه از زندگي ما هم گذشت هاهاهاه
مامان نیکادل
27 شهریور 91 12:18
مبارکه هفت ماهگی آقا شروین مردی شدی واسه خودتا خاله جون
مینا مامی لیانا
28 شهریور 91 15:51
آهان از اون نظر
اما من فکر نمیکنم تو این دوره زمونه این تهدیدات اثری داشته باشه
بوسسس برای شروین و مامان جونش


بله بله.دیگه این تهدیدا اثری نداره.
غزال مامان آرتین
28 شهریور 91 22:54
ای جونم این آقا عجب وروجکی شده ها! عاشقتممممم خاله جون. راستی دلم برای خودت هم تنگ شده . کم پیدایی ها :-*


مرسی خاله جون.دل منم تنگ شده.والا آقا کوچولو در حال دندون در اوردنه و نق نق میکنه.وقتی برام نمیمونه
مولود مامان رادین وریحانه
29 شهریور 91 21:53
هفت ماهگیت مبارک گل پسر,ماشالا شروین جون با استعداد,مینو جون شروین جون ازحالا می خواد کمک مامان جونش باشه عزیزممممممممم,ببوسش


مرسی مولود بانو.