یک حرکت جالب
من و بابایی داشتیم با هم صحبت میکردیم. روی مبل نشسته بودم و بابایی جلوم وایساده بود و
شما آقا کوچولو هم داشتی روروئک سواری میکردی که:
یهو اومدی کنار بابایی و سرت رو چسبوندی به پای بابا و چشماتو بستی.یک کمی توی این حالت موندی
و باز رفتی دنبال رورئک سواری.
منو بابایی
عاشقتم کوچولوی من.همیشه خدارو شکر میکنم که شما رو به ما هدیه داد و الان من و بابا داریم این لحظه های
قشنگ رو تجربه میکنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی