یک حرکت جالب
من و بابایی داشتیم با هم صحبت میکردیم. روی مبل نشسته بودم و بابایی جلوم وایساده بود و شما آقا کوچولو هم داشتی روروئک سواری میکردی که: یهو اومدی کنار بابایی و سرت رو چسبوندی به پای بابا و چشماتو بستی.یک کمی توی این حالت موندی و باز رفتی دنبال رورئک سواری. منو بابایی عاشقتم کوچولوی من.همیشه خدارو شکر میکنم که شما رو به ما هدیه داد و الان من و بابا داریم این لحظه های قشنگ رو تجربه میکنم. ...
نویسنده :
مامان شروین
7:58